ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
این همکارم شورشو در آورده ... سایت رو آپدیت میکنه ، کانال رو آپدیت میکنه ... و مدیر هم انتظارش از من رفته بالا که منم این کارو کنم ... نتیجه ش شده که فول تایم کار میکنم و حتی یه نفس راحت هم نمیکشم ... حتی امروز وقت نشد که گوشیمو بزنم به شارژ... جالب اینجاست که اصلا کارایی رو که میکننن به من هم نمیگن و من اصلا در جریان کارا نیستم .... یکبار مدرکا رو زدن و به من نگفتن ... خانم مدیرمون هم یه برگه نوشته بود و گفته بودن بدن دست من که باز به من نگفتن و وقتی امروز به خانم مدیر زنگ زدم گفتم اون اطلاعات رو به من بده گفت من بیست روز پیش نوشتم تو چطور میگی دستت نیست و اینجا هم فهمیدم که دره آروم آروم زیرآب منو میزنه ... امرزو هم که با شیرین زبونیاش 21تومن کرد ... هی هر چی بگم از این موزمار بازیا فایده نداره ... یبار هم که صبح رفتم سر کا ربه خانم مدیرمون گفت کاراش عقب افتاده و اومده کارای عقب موندشو انجام بده... اینم شده روند کار 400تومنی ما ..
حال
پریشب که خواب دیدم که خیلی آروم آروم باهام حرف میزنه و کم کم انگشتاشو بین انگشتام جا میده و دستم و میگیره. دیشب دوباره اومد به خوابم . یه جایی وایساده بود نمیدونم کجا بود ، من دیدمش ، فقط همین ..
صبح من و عزیزه همراه ساناز رفتیم دفاع سانی... 19.75 شد . کاش منم این نمره رو بتونم بگیرم . از صبح سینه م تیر میکشه هر چقدر زمان هم میگذره بدتر میشه ... دیشب عبد بهم زنگ زد وقتی جواب دادم داشت با آجیم دعوا میکرد . منم قط کردم گوشی رو ...