امروز من
امروز من

امروز من

بدون مادرش نتونست بخوابه

امشب رادین  رو خوابوندم بعد رفتم تو اتاق خیاطی اومدم اولین مانتو یفه امریکایمو بدوزم که  صدای ناله رادین رو شنیدم اروم صدا میکرد :(مامان ، مامان ) تا از اتاق کار اومدم بیرون دیدم تو عالم خواب و در تاریکی مطلق خودشو تا پذیرایی رسونده بود ، بغلش کردم و بردمش سر جاش همون لحظه خوابش برد