ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یه زمانی 19 سالم بود، ترم 3 بودم . یکی به اسم فاطی خیلی منو دوست داشت ، واسه همین مدام باهام دعوا داشت از اینکه میدید من با کسای دیگه درد دل میکنم و باشون حرف میزنم ناراحت میشد ودر برابرش اونقدر منو ناراحت میکرد که تصمیم گرفتم اتاق و سوئیتمو عوض کنم . همه کاراها رو کرده بودم حتی با ینفر هم هماهنگ کردم که جابجا شیم. اما نهایتا در روز آخر این اتفاق نیفتاد . تازه یادم اومد که چقد اون چندین ماه مشکل داشتم و گریه میکردم و حتی تو حموم انقد فکر داشتم که یادم میرفت اومدم حموم .مینشستمو فکر میکردم. زمان که میگذشت از سردی هوا میفهمیدم که بببببله چقدر از زمان عمر قشنگ 19 سالگیمو دارم توی ناراحتی سپری میکنم.
اینکه دیگه داشتم علی رغم میل باطنیم جابجا میشدم فوق العاده منو میرنجوند اما تصمیمی بود که گرفته بودم و بهش پایبند بودم تا اینکه فاطی از تصمیمم با خبر شد و اومد بهم گفت که :"نرو" . گفت اگه برم بدتر میشه باید بمونم. منم خوشحال بودم که میتونستم پیش بهترین دوست و دوستام بمونم . من موندم و ترم آخرم رو بهتر از تمام ترمای قبلم گذروندم.
امروز من در 25 سالمه و در آستانه 26 سالگیم . امروز اتفاق 6 7 سال پیش به یه شکل دیگه و با آدمای دیگه و در یه جای دیگه تکرار شد. زندگی ما مدام در حال تکرار با همون حوادث با کمی تغییر در جزئیات و با آدمایی متفاوت و باز این منم که غمگینم این منم که درام فکر میکنم چطور آدم انقد گربه صفت میتونه باشه و چشمشو ببنده و هر چی از دهنش درمیاد رو بزنه . باز این منم که تو همون شرایطم . پس بهتره که من خودمو اذیت نکنم و مثل یه آماتور رفتار نکنم.
ده جلسه فیزیوتراپی دارم . خیلی خوبه از این بابت ناراحتم که چرا زودتر از اینها نرفتم. فیزیوتراپم یه خانم خیلی مهربونه . حتی صندوقدار هم بهم لطف داشت . روز اول که فیزیو داشتم سرما خرده بودم خیلی حالم بد بود. رفتم بیمارستان امام خمینی و نوبت دکتر عمومی گرفتم. اینترها پذیرش میکردند. یه خانم دکتر با چشمای باباغوری و دماغ و لب گنده ، بهش گفتم که من حالم خیلی بده و مدام خستم و درد دارم و همش از بدن درد خوابم برام آمپول بنویس که زود خوب شم چون امتحان دارم و باید بیدار بمونم و بخونم . چشم باباغوری برام نوافن نوشت.... وقتی تو داروخونه نوافن رو دیدم . نزدیک بود به زمین و زمان فحش بدم . مریض بودم سردم بود، درد داشتم و حس تنهایی تمام وجودمو گرفته بود . دکتر به اصرار خودم سرم هم برام نوشت ، رفتم تو اورژانس بیمارستان که سرم رو برام بزنن ، بیمارها رو که رو تخت خوابیده بودن دیدم ، بی اختیار اشک ریختم و نتونستم که جلوی ناامیدی مو بگیرم . اونجا از تریاژ پرسیدم که میتونم اینجا تزریق انجام بدم اونم گفت که تزریقات نداریم . از بیمارستان زدم بیرون دیگه مثل بارون بهار اشک ریختم و ریختم . بابام هم که از صبح داشت بهم زنگ میزد که برام پول بفرسته و هر دفه شماره حسابمو متوجه نمیشد منم که شارز نداشتم که شماره رو براش اسم کنم واسه همین اون مدام بهم زنگ میزد و هر دفه بی فایده بود. با تاکسی خودمو رسوندم به میدون انقلاب اونجا باز بابا زنگ زد و باز نشنید . گوشیو که قط کردم وسط میدون فریادی کشیدم که فک کنم بعد از انقلاب کسی به این بلندی داد نکشیده بود.میدون لرزید . من به هیچکس نگاه نکردم اما مطمئنم که عابرای اطرافم همه به من توجه کردند.
رفتم درمانگاه اسفند ، اونجا باز بابا بهم زنگ زد و من که ناامید شدم از شنیدم ادرس بهش گفتم که بابا جون من پول دارم نمیخوام وقتی داشتم با بابام حرف میزدم و همزمان اشک میریختم ، دو تا پرستار اونجا بودن و صدای منو شنیدن و وقتی بشون گفتم که برام سرم بزنن بهم گفتن که به جای این سرم برم یک کیلو لیمو ترش بگیرم بخورم بهتر از سرم و مفید تر هم هست . پرستارا دلشون برای من سوخت و از جیب خودشون گذشتن تا من به ضرر مالی وارد نشه . بخاطر حال و روزم این کارو کردن . فکر کنم بخوبی منو درک کردن. از اولین کیوسک خواستم شارژ بخرم پشیمون شدم گفتم 200 تومن اضافه میگیره منم رفتم و از بانک ملی سر نبش خوابگاه شارژ گرفتم و به بابا ، شماره کارتمو فرستاردم . بابا هم یک میلیون و دویست در دو نوبت برام انتقال داد و من بعدا با این پول 900تومن شهریمو دادم .
فیزوتراپیم هم دو اندام حساب شد 77 تومن .
فردا بازم رفتم فیزیوتراپی به صندوق دار گفتم نمیشه یه تخفیف بدین . اونم گفت که برو بگو فیزیوتراپت یه اندام برات بنویسه تا حسابتو عوض کنم . فیزیو تراپم خانم ح خیلی باهام خوب رفتار کرد و برام ی اندام نوشت صندوقدار مهربونمم برام 37تومن تخفیف داد. یعنی 40 تومن شد کل ده جلسه من . خیلی خوشحالم . خیلی تخفیف شادکننده ای بود. نذر کردم که به میترا 3 تومن بدم تا به امروز 12 تومن باید به میترا بدم. فردا اخرین جلسه فیزیوتراپیمه