امروز من
امروز من

امروز من

امسال توی روز تولدم تصمیم گرفتم که به هیچ کس خودم  اطلاع ندم که تولدمه تا ببینم کیا به فکرم بودن  و در کمال ناباوری مرجان هیچ تماسی باهام نگرفت  حتی تا این لحظه هم زنگی بهم نزد 

با خودم گفتم یادش رفته و بزودی باهام تماس میگیره اما ۴ روز گذشت و هیچ خبری نیومد.

بامداد تولدم تو خونه تنها بودم و قرمه سبزی پختم و یه کیک دارچینی خوش طمع و برای اولین با با قابلمه پختم  حول و حوش ۴ خوابیدم  همسر جان ۸ صبح اومد درو براش باز کردم و خوابیدم هیچی بهم نگفت 



نزدیک ۱۱ بیدار شدم  همسری تا ۲ خوابید و چون داداششم اومد بالاخره بیدار شد و ناهار خوردیم کمی از کیکم تست کردیم  و بعد با داداشش رفتند 

منم دپرس شدم  که چرا برلی تولدم هیچ حال خاصی نداشت