امروز من
امروز من

امروز من

اولین قدم های رادین

۱۵ فروردین نشسته بودم رو زمین و به دیوار تکیه دادم تو رو، رو به خودم بغل کردم و تو شروع کردی به راه رفتن روی شکمم و تا بالای سینه ام راه رفتی 

فرداش  روی مبل ۳ نفره سبز رنگدانه را رفتی فیلمشو عمه ات آزمون گرفته 

چند بار تو گهواره غلت خوردی و افتادی رو پهلو 

و فقط یکبار رفتی رو شکم ،شب بود بیدار شدم دیدم رو شکمی یه کوچولو ازت فیلم گرفتم اما تو بدی زیر گریه منم قطع ش کردم

امشب وقتی عمه ات میخواست پوشک کنه ماهان و با تمام توان کوچولوت تکون می دادی  یعنی میخواستی جلوی پوشک شدن تو بگیری 


ده فروردین که اومدیم  وقتی من رفتم حموم و تو از خواب بیدار شدی  مثل ابر بهار گریه کردیو تا بهت رسیدم خودمو بخاطر اینکه