ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
رادین تو آعوشم به خواب رفت که سیما تماس گرفت و گفت که میخواد بیاد خونه ام ، یکم اوضاع خونه شلخته بود اما تو ۲۰ دقیقه هم به خودم رسیدم هم خونه رو مرتب کردم و باب میلم شد .
سیما رو که دیدم خیلی فرق داشت من عادت داشتم با تیپ اداری ببینمش اما شلوار جین جزب با مانتوی زرد کوتاه و روسری ابریشم قد ۱۴۰ سر داشت و خیلی جذاب و متفاوت بود .
اومد و از ۵ تا ۷ با هم بودیم،بهم خوش گذاشت
شخصیت جالبی داره در کنارش میتونم از خودم و طرز فکرم حرف بزنم و در عین حال ازش خیلی چیزا یاد بگیرم