امروز من
امروز من

امروز من

بازم داداشم

17 روز دیگه باید برم سر جلسه کنکور الان ساعت10  من تو کتابخونه داشتم با تمرکز کامل درس میخوندم که تماس های داداشمو روی گوشیم دیدم . عصبی شدم چون فکرمی کنم بازم مثل همیشه میخواد تو مسائلی که بهش مربوط نمیشه دخالت کنه مثلا لپتاپمو میخواد.کلا هر تماسی که از اول روی گوشی من می افته منو نگران می کنه چون هیچ وقت در زندیگیم ازش خوبی بهم نرسید و برعکس همیشه موجب آزار و اذیتم بوده کلا برای همه ضرر بوده .

الان هم که باید درس بخونم داره ذهنمو مشغول میکنه . از خدامه که ازم جدا شه برای همیشه  ... خوشبخت شه و یه جای دیگه،  دور از من زندگی کنه الان باید تمرکزمو جمع کنم و اصلا بهش فکر نکنم.