امروز من
امروز من

امروز من

دروغ گفتم

تو کتابخونه داشتم دری میخوندم که یکی ازم چرسید کدوم دانشگه بودی؟ منم دروغ گفتنم و یه دانشگاه دیگه رو معرفی کردم . بهش گفتم ارشد کامپیوتر سراغ نداری اینجا ؟ اونم یکی رو بهم معرفی کرد. رفتم پیش دختره ، اونم ازم پرسید کدوم دانشگاه بودی؟ همون دروغ رو دوباره گفتم ، دختره هم برگشت گفت : اِ چه جالب منم همون دانشگاه بودم.

خدا دوست نداره من برم جهنم بخاطر این دروغا واسه همین دستمو رو کرد . تصمیم دارم به دختره وقتی که دیدمش حقیقت رو بگم. شاید بعد از اینجا دیگه ندیدمش اما اگه واقعیت رو بهش بگم و ازش خجالت بکشم دیگه دروغ نمی گم.