امروز من
امروز من

امروز من

ایمان به خدا

چندین سال بود که از خدا میخواستم که کمکم کنه که بهش ایمان بیارم اما خب نشد که نشد

چندروز پیش بد جور ترسیدم و به خدا توکل کردم قلبم داشت از تو دهنم میزد بیرون با خودم گفتم برای آروم کردن این شرایط یه تماس کوچیک با دو جمله حرف دروغ کافی زد اما نه  ، این بار شرایط فرق میکرد باید برای همیشه این ماجرا رو خاتمه میدادم ... این بار دیگه با عقل خودم شرایط رو درست نکردم به خدا توکل کردم گفتم هر اتفاقی که هم بیفته اما من از تو ناامید نمیشم و فقط از تو میخوام که بهم آرامش بدی

خدا جونم  هم، همه جوره پشتم وایساد و تنهام نگذاشت و کمک کرد دستمو گرفت و بهم راه راست رو نشون داد اولش خیلی سخت بود هر چقد شرایط بد و بدتر بنظر میرسید رومو از خدا برنگردوندم و گفتم فقط کلید حل ماجرا دست توست پس من فقط به تو تکیه میکنم و واسه اولین بار در زندگیم فهمیدم تنها کسی که میتونه همه جوره به آدم کمک کنه خداست و بقیه برن بز بچرونن


امیدوارم دیگه در پستی و بلندی های زندگی پام نلزره و تا ابد بهش تکیه کنم