امروز من
امروز من

امروز من

کنار رودخانه پیدرا نشستم و گریه کردم

این کتاب پائلو کوئیلو هستش ، رمان خوب بود با اینکه خیلی از ماجرا هاشو باور نداشتم اما حرفای جالبی هم میزد که باید تا آخر زندگی برا خودم نگهش دارم . دیگری جالب ترین قسمت رمان بود ...< وقتی که میخوای از چیزی که هستی دربیای و تغییر کنی بازی های روزگار مانعت میشن و برات شرایطی رو اینجاد میکنن که تو با خودت میگی وای نه این راه جدید یه اشتباه و باید برگردی به شرایط قبلیت> دیگری همین قسمت ماجراست که بهت میگه برگرد به شرایط قبلیت تو نمیتونی با این راه ادامه بدی ... اما تو باید ایمان داشته باشی که همه چی حل میشه و به دیگری و حرفاش توجه نکنی و راه جدید رو بری . دقیقا بعد از خوندن این کتاب دو سه روز بعد ماجرای پست قبلیم برام اتفاق افتاد و من مدام  داشتم با دیگری میجنگیدم و بالاخره من پیروز شدم و دیگری شکست خورد