ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امشب بیرونو از پنجره نگاه کردم . بارون داشت می اومد و بوی نم بارون واقعا دوست داشتنی بود. یک از فیلمایی که همیشه دوست داشتم ببینم نوامبر شیرین بود . و من بر خلاف اینکه میخواستم به زبان انگلیسی مسلط شم بعد این فیلم ببینم اما خب نتونستم روی وعده خودم بمونم و این فیلمو دیدم. شاید باید زودتر میدیم... امشب به یادت افتادم و فیلماتو نگاه کردم . اگه داری میبینم اگه صدامو میشنوی اگه حواست به من هست بدون دلم برات تنگ شده. چی میشه بیای دیدنم. شاید باید عاشقت می بودم. اما دیر فهمیدم تمام تلاشمو کردم که عاشقت نشم و تو هم عاشقم نشی . فک کردم به خواستم رسیدم و یجورای بردم. این برد بزرگترین باخت زندگیم بود. خیلی زمان گذشت تا به این نتیجه رسیدم خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی
ببخشم بخاطر هر چیزی که نباید میگفتم و گفتم و بخاطر هر چیزی که باید میگفتم و نگفتم
واقعا دلم برای با تو بودن تنگ شده بیشتر از هر زمانی تنگ شده . خواهش میکنم این دفه بیا بهم سر بزن با هم بریم بیرون. بریم بوستان، پارک لاله، حتی بیمارستانا اصلا هر جایی که تو بگی ، فقط بیــــا
نمی خوام امشب تموم شه میخوام تو همین لحظه زندگی کنم