ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ده جلسه فیزیوتراپی دارم . خیلی خوبه از این بابت ناراحتم که چرا زودتر از اینها نرفتم. فیزیوتراپم یه خانم خیلی مهربونه . حتی صندوقدار هم بهم لطف داشت . روز اول که فیزیو داشتم سرما خرده بودم خیلی حالم بد بود. رفتم بیمارستان امام خمینی و نوبت دکتر عمومی گرفتم. اینترها پذیرش میکردند. یه خانم دکتر با چشمای باباغوری و دماغ و لب گنده ، بهش گفتم که من حالم خیلی بده و مدام خستم و درد دارم و همش از بدن درد خوابم برام آمپول بنویس که زود خوب شم چون امتحان دارم و باید بیدار بمونم و بخونم . چشم باباغوری برام نوافن نوشت.... وقتی تو داروخونه نوافن رو دیدم . نزدیک بود به زمین و زمان فحش بدم . مریض بودم سردم بود، درد داشتم و حس تنهایی تمام وجودمو گرفته بود . دکتر به اصرار خودم سرم هم برام نوشت ، رفتم تو اورژانس بیمارستان که سرم رو برام بزنن ، بیمارها رو که رو تخت خوابیده بودن دیدم ، بی اختیار اشک ریختم و نتونستم که جلوی ناامیدی مو بگیرم . اونجا از تریاژ پرسیدم که میتونم اینجا تزریق انجام بدم اونم گفت که تزریقات نداریم . از بیمارستان زدم بیرون دیگه مثل بارون بهار اشک ریختم و ریختم . بابام هم که از صبح داشت بهم زنگ میزد که برام پول بفرسته و هر دفه شماره حسابمو متوجه نمیشد منم که شارز نداشتم که شماره رو براش اسم کنم واسه همین اون مدام بهم زنگ میزد و هر دفه بی فایده بود. با تاکسی خودمو رسوندم به میدون انقلاب اونجا باز بابا زنگ زد و باز نشنید . گوشیو که قط کردم وسط میدون فریادی کشیدم که فک کنم بعد از انقلاب کسی به این بلندی داد نکشیده بود.میدون لرزید . من به هیچکس نگاه نکردم اما مطمئنم که عابرای اطرافم همه به من توجه کردند.
رفتم درمانگاه اسفند ، اونجا باز بابا بهم زنگ زد و من که ناامید شدم از شنیدم ادرس بهش گفتم که بابا جون من پول دارم نمیخوام وقتی داشتم با بابام حرف میزدم و همزمان اشک میریختم ، دو تا پرستار اونجا بودن و صدای منو شنیدن و وقتی بشون گفتم که برام سرم بزنن بهم گفتن که به جای این سرم برم یک کیلو لیمو ترش بگیرم بخورم بهتر از سرم و مفید تر هم هست . پرستارا دلشون برای من سوخت و از جیب خودشون گذشتن تا من به ضرر مالی وارد نشه . بخاطر حال و روزم این کارو کردن . فکر کنم بخوبی منو درک کردن. از اولین کیوسک خواستم شارژ بخرم پشیمون شدم گفتم 200 تومن اضافه میگیره منم رفتم و از بانک ملی سر نبش خوابگاه شارژ گرفتم و به بابا ، شماره کارتمو فرستاردم . بابا هم یک میلیون و دویست در دو نوبت برام انتقال داد و من بعدا با این پول 900تومن شهریمو دادم .
فیزوتراپیم هم دو اندام حساب شد 77 تومن .
فردا بازم رفتم فیزیوتراپی به صندوق دار گفتم نمیشه یه تخفیف بدین . اونم گفت که برو بگو فیزیوتراپت یه اندام برات بنویسه تا حسابتو عوض کنم . فیزیو تراپم خانم ح خیلی باهام خوب رفتار کرد و برام ی اندام نوشت صندوقدار مهربونمم برام 37تومن تخفیف داد. یعنی 40 تومن شد کل ده جلسه من . خیلی خوشحالم . خیلی تخفیف شادکننده ای بود. نذر کردم که به میترا 3 تومن بدم تا به امروز 12 تومن باید به میترا بدم. فردا اخرین جلسه فیزیوتراپیمه