ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آخ آخ آخ
من امشب چی کشیدم .....
یاسوج بودم شب وسایلو مرتب کردم گذاشتم تو حال
صبح هنگام آرایش،کردن گریه کردم ، همه وسایلو رو به راحتی گذاشتم تو ماشین ، رفتم آز خون هم دادم و برگشتم ، یه صبحونه کوچیک خوردیم ، سوار ماشین شدیم ، اومدیم دهدشت تو ماشین چون نتونستم برم بابا مو ببینم گریه کردم .
ظهر ناهر نخوردم منتظر بودیم خورشید غروب کنه ، خوابیدیم و ساعت ۷.۱۰ بعد از گذاشتم محافظ نتو ماشین رفتیم به سمت ماهشهر
رادین هم برا اولین بار میگفت سایپا ، اما به کامیون میگفت ( ی ی یو ) سه ساعت تک تک کامیون ها و سایپا ها رو براش اسم مبردم تا بتونه راحتتر کلمه رو بگه
ساعت ۱۰ رسیدیم همه چیز هم برا غذا و شیر رادین محیا بود که ناگهان متوجه شدم کلید دست همسایه است که بره کولر رو روشن کن و ...
به همسایه زنگ زدم رفته بود آغاجری و تا ساعت ۲.۱۰ دقیقه که برگشن ، منو رادین و مسعود رفتیم پارک مهر و ماه
رادین که خیلی بهش خوش گذشت ، چون از قبل گریه کرد کهبریم سرسره .... اما نبردیمش ، و تو پارک با برگ شاخه و مورچه آشنا شد ، واقعا بهش خوش گذشت
منم از فضا خوشم اومد همیشه دوست داشتم تو پارک و ... چادر بزنم .
اما مسعود صبح کاره و ساعت ۵.۳۰ باید بیدار بشه ، طفلی خییییلیییی اذیت شد ، شانس اوردم ظهر خوابیده بود و زیاد خوابش نمی اومد .
انشالله که حواس جمع تر بشم دیگه باید یودوکو و جدول حل کنم