رادین دیروز عصر به دیوار کنار میز تلویزیون تکیه زد و به من نگاه کرد و گفت مامانی
یاد اولین بار مامان گفتننش، افتادم. یکی از ناب ترین لحظات زندگیم بود نمیدونم چی شد که تصمیم گرفت منو صدا بزنه ؛مامانی.
کاش میدونستم توی ذهن زیبااش چی میگذره
رادین رو از وقتی از شیر گرفتم انگاز۱ سال بزرگتر شده و عاقل تر ، بهانه هاش کم شده ، و کمتر بهم میچسبه ، هنوزم باهوم کشتی میگیره ، یک روز کشتی نگیره صبحش شب نمیشه ، فعلا دو وعده در روز بهش شیر گاو میدم یک وعده قبل خواب ظهر یکی هم قبل شب ، البته چند روزیه که اینم کم کردم و دارم بجای شیر قبل خواب بهش غذا میدم ، وقتی غذا میخوره سنگین تر میشه و خوابش بهتر و کمتر وسط خواب بیدار میشه ، ۴ روزی هست که اوردمش ماهشهر اینجا مدیریت خوابش دست خودمه و ساعت ۱۰ صبح بیدار میشه تا ساعت سه بازی و وعذه های غذاشو میخوره و ۳ تا ۴ براش لالایی میخونم و میخوابه تا ۷ ،۸ عصیر بعد ۱۱ شب خاموشی میزنم تا ۱ شب با لالایی میخوابونمش ، امیدوارم این برنامه رو بتونم ادامه بدم ،
تا میریم مسافرت تایم خواباش خراب میشه دلیلش اینه که اونجاها برنامه خاموشی لامپ و تلویزیونشون دست من نیست و رفت و امد ها هم موجب سر وصدا میشه و رادین هم کنجکاوه و دوست داره با همه معاشرت کنه ، خلاصه بد خواب میشه
حالا تو پاییز هوا بهتر بشه شاید هر روز پیاده روی ببرمش و باز ساعت خوابش منظم تر بشه
یکی از همکارای همسری کرونا گرفت و فکر میکرد از خوردن مربا گلوش خارش گرفته بعد از ۲ روز انکار بالاخره قبول کرد و رفت تست داد و کرونا دلتا مثبت شد . همسری یک هفته بعدش وقتی از یاسوج اومدیم ماهشهر و دو روز صبح کاری رفت سر کار ، کمی خارش گلو رو حس کرد ، سر کار تست داد و تستش منفی شد، اما جوانب احتیاط رو رعایت میکنه و رفت پیش دکتر داخلی ، هزینه دارو و یزیت ۴۱۰ تومن شد . خدا روشکر که ما هر دو شاغلیم ، خدا به داد بقیه اقشار جامعه برسه .
انشالله که نگاه خداوند روی خانواده ام هست و ما رو در پناه خودش داره
با امشب ۳ شبه که همسری شب کاره و من با رادین تنها موندم ، امشب خانم همطایه با دختر و پسرش اومدن خونه و ابرو هامو برداشت ، سالهاست که ابروهامو فقط تمیز میکنم و دست توشون نمیبرم ، بهش گفتم فقط از زیر ابرو یک رج بردار و اصلا دست تو ابروم نبر ، اما همین که چسم باز کردم دیدم که ابروی راستگ نازک شده و به سبک ۷ و ۸ بر داشته شده ، دومی رو با نظارت خودم و آینه دست گرفتم که حرابکاری نکنه برداشت و تقریبا متوسط برداشته شد و ازش راضی هستم ، تا الان خود خوری کردم و ناراحت بودم که چرا بهش مدام گوشزد نکردم که دست تو ابروم نبریا و ...
خلاصه پا شدم رفتم تو اتاق خواب و با آکوایی که تازه خریدم و اولین اکوای عمرم هست یکم طراحی کردم و خییییلی خوب شد ، از ابرو هایی که قبلا باهاشون عروسی میرفتم هم بهتر شد ، و الان راضیم ، حتی اگه بلند تر هم نشن ابروهام باز خوبن .
پ ن : متوجه شدم با قدرت و اعتماد بنفس صحبت نمیکنم ، باید رو اعتماد بنفسم بیشتر کار کنم.پس ۴ردا برم آرایشگاه بدون آینه دستی نرم و با صلابت حرفمو بزنم
رادین رو چند دقیقه ای هست از بغلم جدا کردم و گذاشتم رو رخت خوابش و الان تو خواب نازه.
قبل از اینکه بخوابه عادت داره با من کشتی بگیره