ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
سلام به خودم یه غغ اومدم بگم تولدم مبارک فرصتطلبان روز تولدمه مثل همیشه مسعود و ندا اولین کسانی هستند که به من تبریک میگن اونم حول و حوش یک بامداد صبح ساعت ۱۰ مرجان عزیزم تماس گرفت
بعد از خریدن چرخ خیاطی در مهر ماه ،سرعت خیاطی من بسیار قوی شد و هر روز لباسهای جدیدی دوختم تا جایی که توانستم یقه شکاری، یقه آمریکایی ،یقه آرشال و به زودی یقه آمریکایی هم بدوزم.
اسفند اسفند ماه ما به یاسوج رفتیم و تا پایان تعطیلات فروردین ماه در یاسوج ماندیم در آن مدت رادین را بسیار تلاش کردیم که از جیش بگیریم و میشود گفت موفقیت موفقیت آمیز بود و رادین روز آخر تعطیلات در خیابان شلوارش را پایین کشید و شاش کرد و به این گونه بود که رادین از جیش گرفته شد کمی در شلوارش جیش میکند سپس به دستشویی میرود.
مرداد ماه به سفر شمال رفتیم در سفر شیر رادین را نبردم و رادین بسیار شب گریه کرد و بهانه شیشه شیرش را گرفت اما با کمک مسعود ندا توانستیم با کارتون و دادن شیر پاکتی به او او را سرگرم کرده و او و به او بقبولانیم که دیگر شیشه شیر ندارد و اینگونه بود که رادین پس از سه سال و ۵ ماه از شیشه شیر گرفته شد.
برای انگشتش نیز با او با گیاههای محلی تست کردیم اما موفقیت آمیز نبوده تا ببینیم چه میتوان کرد برایش