امروز من
امروز من

امروز من

شهریور ماه ۹۶

شهریور ماه

سالها به عمل بینیم فکر کردم
و در روز ۷ شهریور عملیش کردم
و یه کار خیلی اساسی تو زندگیم کرد



کتاب بازگشت به شهری که دوست میداشتم
رو گوش دادم


کتاب کوری رو هم دارم ادامه میدم هنوز تموم نشده


کتاب محاکمه رو تموم خواهم گرد

کتاب محاکمه رو تموم کردم بنظرم این کتاب پر از شکاف بود مشخص نشد جناب کا اصلا چرا محکامه شد متهم به چی بود
و اینکه ایا متهم بود
و مرگش در انتهای کتاب خیلی بی مفهموم بود
فکر کنگ از این کتابای انتقادی به شرایط زندگی در اون دوران و ناعدالتی و بی قانونی دادگاهها بود


دوران عقد

مرداد ماه
از سوم مرداد مسعود اومد خونه خیلی جاها رفتیم
با مامان بابا رفتیم دهنو و برای اولین بار با همدیگر تو اب کم رود اگه بشه در اب نیم سانتی گفت شنا کردن گفت کرال پشت رفتیم

برای اولین بار باهم رفتیم به روستای اب و اجدادیمون
مسیر کمی طولانی بود اما خسته کننده نبود بابا و خواهرم تمام طول مسیر رو حرف زدن و من گوشام از بلندی صداشون کر شده بود
یک شبم با هپخواهرامون رفتیم چشمه نباتی که تازه افتتاح شده بود اما ننشتیم و رفتیم باغ بهشت ابشار
اینها رو هم برای اوین بار تجربه کردیم

بعد مسعود برگشت و من دوباره به بهانه وام ازدواج رفتم خونا مسعود اینا و اونجا هم اکثر روزها تو خونه بودیم
و یکی دوبار به دیدار ننه عزیزمون رفتیم
دفه اخر مسعود گفت که دلش بد جور گرفته
متوجه نشدم دقیقه از چی دلش گرفت
از غربت قبرستان از اینکه همه میمیریم و در انتها خوابگاهمون یک تکه زمین یک متر در دو متر است یا از نبود ننه در کنار ما

رفتیم خونه خاله و برای اولین بار بعد از عقدمون در کنار هم در اتاق وسط خانه با هم نماز خوندیم
موقع برگشت بارونی بسیار زیبا تو جاده میزد و سعی کردم حتی یکه لحظه اون زیبایی رو از دست ندم ک سعی کردم چشام همش به جاده و کوه دخترایی باشه که زیر بارون قشنگ تابستان سیراب میشدن

Voice 001



برنامه سال ۹۶

 ۹۶ شروع شده الان تو روز ۵ مش هستیم

باید برای خودمون برنامه هایی بریزیم و سعی کنیم انجامشان بدیم

شاید کامل از عهدشکن بر نیایم اما خب تا یه جاهایی میتونیم

مثلا من خودم پارسال تصمیم گرفتم که قله دماوند رو فتح کنم ... نشد اما قله چین کلاغ و عیش بند و دارآباد و رفتم و کوهپیمایی هایی هم داشتم

تصمیم داشتم زبانم رو بهتر کنم و مدرک تولیمو بگیرم ... نشد مدرک بگیرم اما آزمون تولیمو شرکت کردم و نمرم هم ۳۹۷ بود از ۶۰۰

بنظر خودم بدون امکانات و پشتوانه خوب پیش رفتم و از خودم راضیم

حالا میخوام مثل پارسال برای خودم برنامه ریزی کنم
شاید نشه کامل از عهدش بر اومد اما باز در جهت تلاش میکنم و به یه جاهایی که باز برام خوشحال کننده هست میرسم

الان دارم فکر میکنم و یگرفتم که پرونده زبان رو اینطور ببندم

نصرت روزی یک درس و از فردا رسما کلید بخوره

درس۲۳ تا۴۶
۱۱۰۰ واززه

و کانال ذوب پودینگ که عاشقشم

وکب

از نظر دینی هم چون پارسال پراکنده نماز خوندم
امسال که فروردین هستش همه نمازامو میدونم و از فردا شبی که نماز نخونم نمیخوای مگه برم نماز بخونم بعد میخوابم

و مثل پارسال قران رو میخونم

به عکاسی خیلی علاقمندم
به لطف تو الان میتونم با گوشیم از همه منتظر عکس بگیرم و میخوام از هر فصل سه تا عکس خوشگل بگیرم

ماهی یک کتاب رمان بخونم
پارسال کتابای
چشمهایش
نامه های عاشقانه یک پیامبر
نامه به کودکی که هرگز متولد نشد
نهج البلاغه
نصف کتاب سخت نگیرید
رو خوندم

و دوست دارم یک کتاب رو با صدای خودم ضبط کنم و یادگاری بردارم

پیام ۲۸ سالگی ندا

خواهر عزیزتر از جانم خیلی خیلی خوشحالم یه بار دیگه بگم تولدت اولین روز قشنگ زندگی من بود(هر چند اون روز فقط تو چشمم یه نی نی تپلی بودی"boss baby ")
خدا تو رو افرید تا من همیشه از وجودت خوشحال باشم ، خودت میدونی که چقدر دوست دارم.
تولدت مبارک ددالی من

یادادشتای دوران بارداری

سلام خاله جونم الان ساعت ۵.۵ صبحه مامانم بس که داره بهت فکر میکنه خوابو هم از خودش گرفته هم از من
خاله مامانم خیلی دوست داره واسه همین خیلی بهت فکر میکنه و نگرانته
نی نی کوچولو گوشیو بده خودم با ابجیم رف بزنم