امروز من
امروز من

امروز من

یه شب قشنگ

امشب بیرونو از پنجره نگاه کردم . بارون داشت می اومد و بوی نم بارون واقعا دوست داشتنی بود. یک از فیلمایی که همیشه دوست داشتم ببینم نوامبر شیرین بود . و من بر خلاف اینکه میخواستم به زبان انگلیسی مسلط شم بعد این فیلم ببینم اما خب نتونستم روی وعده خودم بمونم و این فیلمو دیدم. شاید باید زودتر میدیم...  امشب به یادت افتادم و فیلماتو نگاه کردم . اگه داری میبینم اگه صدامو میشنوی اگه حواست به من هست بدون دلم برات تنگ شده. چی میشه بیای دیدنم. شاید باید عاشقت  می بودم. اما دیر فهمیدم تمام تلاشمو کردم که عاشقت نشم و تو هم عاشقم نشی . فک کردم به خواستم رسیدم و یجورای بردم. این برد بزرگترین باخت زندگیم بود. خیلی زمان گذشت تا به این نتیجه رسیدم  خیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلی

ببخشم بخاطر هر چیزی که نباید میگفتم و گفتم   و بخاطر هر چیزی که باید میگفتم و نگفتم 

واقعا دلم برای با تو بودن تنگ شده بیشتر از هر زمانی تنگ شده . خواهش میکنم این دفه بیا بهم سر بزن با هم بریم بیرون. بریم بوستان، پارک لاله، حتی بیمارستانا اصلا هر جایی که تو بگی ، فقط بیــــا

نمی خوام امشب تموم شه  میخوام تو همین لحظه زندگی کنم 

تخم مرغ

خواب دیدم که هوا بارونی بود بارون داشت شدید میومد . بعد مامانو دیدم به دنبالش عاطفه و مریم هم بودن مامان میگه جمع شدید که تاکسی بگیریم بریم خونه ، یه جایی بودیم که خانواده های دیگه زیادی هم بودن و همه تخم مرغ داشتن ، خیلی از تخم مرغا تو بارون افتاد رو زمین و صاحباشون دنبالشون نگشتن . اما من تخم مرغمو برداشتم خواهرامم برداشن و همه رو مامان گذاشت تو یه کاسه و بردیم.

دیدن تخم مرغ یا داشتن آن:به معنی توافق در خانه است
تخم مرغ پیدا کردن:نشانه ارتباطی محکم با یک شخص می باشد.و در افراد مجرد نامزدی یا ازدواج تعبیر می شود
تخم مرغ بزرگی را دیدن یا در دست نگه داشتن:خبر از رخدادی بسیار پرمنفعت می دهد

لوک اویتنهاو می گوید :

تخم مرغ

گرفتن آن : سود

حضرت صادق (ع) می فرماید : تعبیر تخم پرندگان ابی در خواب بر 4 وجه است : 1. به مراد رسیدن 2. زن گرفتن 3. کنیز 4. فرزند دار شدن .


حالا من میخواستم تو این روزا : کنکور شرکت کنم ، امتحانات ترممو بدم، استخدامی شرکت کنم، و شاید نامزد شم. 

برا اولین بار تو عمرم خواب درست و حسابی دیدم باید ببینم نتیجش چی میشه .

عید

بنظرم بیشتر از هر کس دیگه ای حوصله خودمو ندارم اصلا به خودم توجهی نمیکنم و این روزامو بی هدف دنبال میکنم . اسفند با تمام پستی و بلندیاش اتفاقاش تمام شد اما من به جز روز تولدم هیچ پستی نزاشتم. عید شد و باز هم پستی نزاشتم و تعطیلات هم تمام شد باز من مثل کبک سرمو کردم تو برفو فقط گذاشتم روزام سپری بشن بدون هیچگونه کاری .

کلا من آدم تنبلی هستم و همه عمرم نیاز داشتم یه محرک از بیرون منو تحت تاثیر قرار برده تا یه واکنشی ازخودم نشون بدم. بدترین چیزی که برام اتفاق افتاد این بود که اصلا و ابدا دررس نخوندم این ترم و واقعا نمیدونم میخوام چیکار کنم و چطوری این ترم رو بگذرونم . اما خدا رو شکر نیمه من فعال تر از من بوده و الان تقریبا رفته سر کار.

برای زبان هم هیچ کاری نکردم . قران هم نخوندم . روزی که کارم تمام شد گفتم لابد یه حکمتی توشه شاید زنگ خطریه که من درس بخونم اما انگار که نه انگار ...

کنکور هم کمتر از یک ماه دیگه است و برای اونم کاری نکردم.خیلی خیلی به خودم بی توجهم .

سعید و زهره هر دوشون نامزد کردن تو عید، نامزدی زهره ک اصلا روم نشد برم، اما برا سعیده رفتم و اونجا هم وقتی خواستن معرفی کنن با اینکه من قبل از ندا نشسته بودم منو معرفی نکردن و ندا رو معرفی کردن. خوشحالم که حداقل اونو معرفی کردن اما برای خودم ناراحتم که 25 سال از زندگیمو الکی گذروندم بدون رسیدن به هیچ هدفی