امروز من
امروز من

امروز من

شیر گرفتن رادین

دارم از درد سینه به  خودم میپیچم 


کاشکی پس فردا زودتر بیاد و خشک بشه شیرم 



چقدر مادر بودن سخته



رادین امروز صبح که بیدار شد بهونه شیر گرفت  ، با بغل گرفت و به زور یکم شیر خشک خوردن اروم شد و خوابید  ، حدود ۳۰ دقیقه بیتابی کرد ، دید چیزی گیرش نمیاد خوابید . 



اما ظهر بردمش تو حمام رو فرشی رو شست کلی کیف کرد و بازی و بعدشم بهش برنج و ماست دادم سنگین شد تو بغل باباش خوابید . 



در طول روز هم فقط یکبار بهونه شیر گرفت که دارو رو رو سینم دید  گفت جز و رفت 

شیر

رادین داره گریه میکنه 

عادت داره صبح شیر بخوره 

پستونک و آب هم نمیخوره

آخ کاش زودتر به شرایط جدید عادت کنه و دل از شیر بکنه


تا همین ثانیه بغلم بود ، الان چشماشو بست و خوابید

 فردا صبح قرار رادین را از شیر جدا کنم امشب هوا بسیار خنک و عالی است با رادین اومدیم بیرون در کوچه در حال بازی کردن است امیدوارم خداوند پشت و پناه من دادیم باشد

رادین سوار فیل اسباب بازی شده دوتا گوششو با دستاش گرفته لنگه دمپایی منم پاش کرده و داره موتور سواری با فیل میکنه خیلی از این بازی خوشش میاد

 هر از گاهی در روز این بازی را انجام می دهد باش بازی می کنم یا میرم براش آب میریزم توی کاسه و دوتایی دستمون رو در کاسه میذاریم و بازی می‌کنیم

یا باهم قابم باشک بازی میکنیم اون میدوه پشت پرده های اتاق یا پذیرایی قایم میشه منم پیداش میکنم میخنده و فرار میکنه پشت در اتاقا ، یخچال تو اشپزخونه و ... الان یک سالو ۵ ماهشه و من از وقتی چمپلو کردنو یاد گرفت هر روز این بازیو باهاش انجام میدم

با رادین اومدم توی کوچه و دارم با کالسکه دورش میدم 

سوار تاب توی حیاط میشنه و خودش سریع در میاد و بعد از اول شروع می کنه تاپ و  هل میده بعد در میاد دوباره میره میشنه رو تاب  خودش خودش کش میده و از تاب در میاد  و یا بر روی تختی که توی حیاط است میشینه و دوباره در میاد منم مدام دنبالشم .

حتی یک لحظه نمیشه نشست و راحت بود چون رادین همش در تکاپو این ور اونور 

خانواده ای که همسایه من رو دیدن گفتمن چقدر با بچه بازی می‌کنیم وبچه بهت خیلی عادت کرده تو هم همش باهاش بازی می کنی، چه جونی داری 


بس که عزیزمه میخوام خوش باسه حتی اگه برام سخت باشه