امروز من
امروز من

امروز من

امروز از اون روزا یکی یه بابای بابای رادین خونه نیست و سرکار ۱۳ ساعت طول میکشه تا برگرده خونه و بتونه با ما باشه تو این ۱۳ ساعت انواع اقسام انواع و اقسام بازی های ممکن را با رادین انجام میدم ۲۴ ساعت دنبالش دارم میدونم از این اتاق به آن اتاق و آشپزخونه بعد توی پذیرایی من مجبورم همیشه

رادین الان طبقه بالا تو خونه خانم واعظیان هستش و داره با بچه هاش محمد و سانا بازی می کند الان یک ساعتی هست که اونجاست و اصلاً و ابداً بهونه مامانش نگرفته اما من دل تو دلم نیست که یک ثانیه زودتر ببینمش خیلی خیلی دلتنگشم چندین بار به خانم واعظیان زنگ زدم و حال و احوالت رادین را جویا شدم گویا خیلی خوشحاله و اصلاً و ابداً بهونه  من نگرفته.



  امروز رفته بود توی بالکن و از پشت شیشه در بالکن با چشمهای پر از مهر و محبت ش منو نگاه میکرد و وقتی من چشماشو به سختی پشت در بالکن می دیدم، تو دلم قند آب می شد و فوق العاده خوشحال میشدم از دیدنش خیلی دوسش دارم خیلی زیاد

در نظر گرفتن واکش دیگران بعد از شنیدن حرفام

یادم رفته کجام دارم چیکار می کنم یادم رفته اهدافم چی بود یادم رفت شخصیتم چی بود توی عید امسال یه سری حرف‌ها و صحبت‌ها زدم که فقط قبل از زدم به اون حرفا فکر کرده بودم که چرا می خوام بزنم و  اما اصلا فکر نمیکردم به این که واکنش طرف مقابل هم میتونه چی باشه و واکنش طرف مقابل را اصلاً پیش‌بینی نکردم چیزی که امسال سعی می کنم بیشتر  حواسم بلشه. که توی مواقعی که می خوام با کسی صحبت کنم و فقط دنبال گفتن و اتمام جمله ام باشم . باید قبل از حرف زدن کلمات را مزه مزه کنم و حرف بزنیم اما این کافی نیست باید حواسم باشه که بعد از آن کلماتی که مزه مزه کردی و گفتی طرف مقابل چه واکنشی رو نشون میده امسال تو مدرسه هم چند بار این اتفاق افتاد


با مدیر و همکاران صحبت می کردم و سعی می کردم تمام حرف هایی که توی ذهنم بود رو به بهترین شکل بیان کنم اما اصلاً حواسم به واکنش طرف مقابل نبود به عنوان مثال یه بار سر کلاس مدیر وارد شد و من جمله رو زدم که موجب شد مدیر به من بگه که تعداد روزهای کلاست رو بیشتر کن و یا ساعت‌های بیشتری تایم بذار برای من که توی رفت و آمد بودم شرایط سختی ایجاد می شد و بعد متوجه شدم اشتباه از من بود که اصلاً فکر نکردم جمله ای که دارم میزنم واکنش طرف مقابلم در برابرش چی هست و ممکنه چه حرفی رو بزنه و فقط میخواستم  جمله خودم رو تکمیل کنم و تمام کنم و بیان کنم و این ضربه ای به من واردکرد


 عید امسال ضربه بزرگتری وارد شد ارتباطم که  من مایل نبودم که این اتفاق بیفته واقعا از اینکه این اتفاق افتاد ناراحت هم شرایط ایجاد شد و من تو عالمی حرفایی رو زدم که برداشت های بدتری از اون حرفی که من زدم گرفته شد و  حرف هایی رو که من هم نزدم به حساب من آوردن و این برای من بد شد متوجه شدم که باید دقت کنم صحبتی که می کنم ممکنه و اکشن و حالتی رو در طرف مقابل ایجاد کنه که  من انتظارشو نداشتم. پس باید حواسم به این موضوع بیشتر باشه

روزهام با رادین

سلام باراد این اومدم توی کوچه رادین داره با دوستاش بازی میکنن بابای رادین امشب سرکاره شب کار هستش رادین شلوار آبی سامورایی که براش گرفتم پاشه با یه پیراهن سفید با پرهای قرمز که هاتف برای تولدش خرید آیسا و آوا دوست داشت جیغ میکشه هر از گاهی از من دور میشه تا وسط های کوچه میره اما باز برمیگرده میاد پیش من حرف میزنه له میگه و دوباره میره


رادین الان ۱ سال و ۳ ماه و ۲۸ روز هست دو سه روزه دیگه یک سال و ۴ ماه کامل میشه . تو این ماه خیلی قابلیت‌های جدیدی را کشف کرد کلمات رو بهتر تلفظ میکنه وقتی بهش میگیم صدای حیوانات رو در بیار می تونه ادای صداها رو بیان کنه. شب ها شروع میکنه و با من خیلی بازی میکنه مرتب من رو گاز میگیره و از شنیدن صدای جیغ من قهقهه میزنه. حتی با ملاقه و دست منو میزنه . آشپزی کردن رو هم یاد گرفته یه قابلمه با چای با ۴۵ تیکه وسایل کوچیک می زدم بهش یه ملاقه و شروع میکنه به هم زدن بعضی وقت ها هم مواد خوراکی رو مثل سبزی پوسته خیار و گوجه رو میریزه توی قابلمه و شروع میکنه به هم زدن


دیگه دنبال سرگرمی جدیدی نیستم دنبال سفر رفتن خونه فامیلا رفتن . تماس تلفنی گرفتم با دیگران برای سرگرم کردن و خوشحال کردن خودم نیستم یاد گرفتم با رادین لذت ببرم و از حضور اون خوشحال بشم رادین شده سرگرمیه شماره یک زندگی من شده 

روزهام با رادین

سلام باراد این اومدم توی کوچه رادین داره با دوستاش بازی میکنن بابای رادین امشب سرکاره شب کار هستش رادین شلوار آبی سامورایی که براش گرفتم پاشه با یه پیراهن سفید با پرهای قرمز که هاتف برای تولدش خرید آیسا و آوا دوست داشت جیغ میکشه هر از گاهی از من دور میشه تا وسط های کوچه میره اما باز برمیگرده میاد پیش من حرف میزنه له میگه و دوباره میره


رادین الان ۱ سال و ۳ ماه و ۲۸ روز هست دو سه روزه دیگه یک سال و ۴ ماه کامل میشه . تو این ماه خیلی قابلیت‌های جدیدی را کشف کرد کلمات رو بهتر تلفظ میکنه وقتی بهش میگیم صدای حیوانات رو در بیار می تونه ادای صداها رو بیان کنه. شب ها شروع میکنه و با من خیلی بازی میکنه مرتب من رو گاز میگیره و از شنیدن صدای جیغ من قهقهه میزنه. حتی با ملاقه و دست منو میزنه . آشپزی کردن رو هم یاد گرفته یه قابلمه با چای با ۴۵ تیکه وسایل کوچیک می زدم بهش یه ملاقه و شروع میکنه به هم زدن بعضی وقت ها هم مواد خوراکی رو مثل سبزی پوسته خیار و گوجه رو میریزه توی قابلمه و شروع میکنه به هم زدن


دیگه دنبال سرگرمی جدیدی نیستم دنبال سفر رفتن خونه فامیلا رفتن . تماس تلفنی گرفتم با دیگران برای سرگرم کردن و خوشحال کردن خودم نیستم یاد گرفتم با رادین لذت ببرم و از حضور اون خوشحال بشم رادین شده سرگرمیه شماره یک زندگی من شده