امروز من
امروز من

امروز من

بابا جونم

بابا جونم دو هفته ای هست که رفته شیراز و عمل کرده
من رفتم یاسوج که برم پیشش ، ... اما بنا به دلایلی نتونستم که برم شیراز ، بابا دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۱ تو بیمارستان سعدی عمل کرد.
شاید بابای من بخاطر یتیم بودنش بلد نبود با بچه هاش با محبت صحبت کنه اما قطعا برای رادین سنگ تموم گذاشت ، همه طوره بابا بزرگ مهربون و خوبیه ، بنظدم از همه بابا بزرگا بیشتر نوه شو دوست داره

خیلی خیلی دلم براش تنگ شده ، برای دیدنش لحظه شماری میکنم
کاشکی بتونم زودتر ببینمش 

تازه های رادین

دیشب تو پارک اومدم از مسیر همیشگی برم که رادین بلند گفت :"مامان بریم اونجا"، انقدر ذوق کردم که حاضر بودم هر جا میگه برم 



امروز اومدیم دهدشت اونجا هم گفت :"بابا خوابیده " و "میشینم "


با شنیدن میشنمش خیلی خوشحال شدم ، میتونه فعل رو صرف کنه

عمل قلب بابا جونم

قراره امروز عمل بشه 

الان نزدیک به دو هفته است که بستری هستش 

انژیو انجام داده و باید عمل بشه 

خدا جونم پشت پناه بابام باش 

مامی

رادین ۱ اردیبهشت ماه ، همینطوری بهم گفت : مامی 

اخ که مامانش قش و ضعف رفت براش 


امسال اولین سال بود که هم روزه داری کردم و هم لچه داری ، تازه فهمیدم مامانم چی میکشید با زبون روزه ، غذا درست کردن یه حرفه ، خودت بری بکشی ببری سر سفره بذاری دهن بچه ت یه حرف دیگه . 

آخ که من فدای مامانم بشم 

کتاب دلواپسی های مگره

یه کتاب جناییی هست ، گویا سربازرس مگره هم مثل پوارو مجموعه رمان داره ، که ماجراهای داستان تو شهر زیبای پاریس اتفاق می افته . کوتاه و جذابه و آدم حس نقاشی های شهر پاریس رو ازش الهام میگیره